آینه جادو

آینه جادو
در آینه رسانه


نادر طالب زاده، مجری برنامه در ابتدا سخنان خود را اینگونه آغاز کرد:

فیلم "چ"  کار متفاوتی بود و یک پرتاب رو به جلو بود و جوی ایجاد کرد و در همه یک بهم ریختگی ایجاد شد. با توجه به این که دو سال بر این فیلم کار می کردید؛ اولین سوال این است که چه مقدار پیش بینی می کردید این اتفاق بیفتد و یک مرکز موج سازی ویک هیاهو ایجاد شود که با توده وسیع تری از مخاطبین روبرو شود؟

ابراهیم حاتمی کیا در پاسخ به این سوال گفت:

نه این فیلم بلکه برای فیلم های دیگرم نیز می توانست این سوال ایجاد شود که آیا به این فکر می کنید که فیلم با توده وسیع تری از مخاطبین طرف شود، این آرزوی ما است و این که در عمل چه رخ دهد، بسیار نمی توانیم در فیلم دغدغه همیشگی ما باشد یعنی باید راحت تری عمل کنیم.

من همیشه آن سنت حضرت موسی، یعنی مانند آن سبدی که در رودخانه نیل می اندازیم باید اتفاق رخ دهد و به خدا توکل کرد و با توجه به دانسته هایمان این اتفاق باید رخ دهد و آن جذابیت باشد و آن قصه گویی وجود داشته باشد و حر ف زمان در آن وجود داشته باشد و .. تا به مرکز برسد. منتها آن چیزی که حساسش می کند این است که ما برای چه آمده ایم وچه می خواهیم بگوییم و جای آن بحث ها پیچیده می شود، یعنی مرز بین این که محتوا مسئله جدی تر برای ما باشد و یا فرم و یا این که آن پیام درست ابلاغ شود یا نه. گاهی اوقات در رد و بدل هایمان در فیلم می گوییم خدا کند آن فیلم به چشم مخاطب بنشیند و اتفاق خوبی بیفتد.

اگر سؤال شما بخواهد باز تر شود این است که برخی فیلم ها در لحظه جواب می دهد و تماشاچی ها سینما را پر می کنند و سرگرمی برایش تعریف می شود و خوب است . برخی فیلم ها هستند که در طول زمان جای خود را باز می کند و به عنوان سینما کات میشود، سینمایی که بعد ها باید به آن رجوع کرد و از آن صحبت کرد و به عنوان سردمدار حرکت می توان از آن تعریف کرد. من امیدوار بودم   هنگامی که فیلم «چ» را می ساختم، فیلم «چ» در مورد چمران یک ریسک بود و تا حالا این چنین تجربه ای را نداشتم و می ترسیدم که بسیاری با توجه به شناخت های متفاوتی که از ایشان دارند ، من باید به جنگ شناخت ها بروم و حرف های تازه تری بزنم و نفوذ کنم تا آن افرادی که حتی با وی زندگی کردند، یا تبلیغاتی که از چمران یک چهره ای ساختند بتوانم نفوذ کنم و حرف مستقل خودم را بتوانم بگویم. این خیلی از مسائل را می طلبید و دیگر دلم نمی خواست فکر کنم آیا تماشاچی با من راه خواهد آمد یا نه؟

طالب زاده در ادامه مطرح کرد:

مسئله دیگر این است که مقطعی را که شما انتخاب کردید ماه های اول انقلاب است که یک عده ای از وزراء کراوات دارند و شخص آقای چمران قرار نبود یک نظامی باشد و تیپ دیپلمات بود و با این که زمینه های کاملاً نظامی داشت و در واقع همه تعجب می کنند که فرماندهی نظامی را بر عهده می گیرد، مقطع جالبی را انتخاب کردید، چون ما بارها شنیده ایم که مقطع انقلاب چه قدر فراز های پنهان دارد که باز نشده است و شما یک مقطع و شخصیتی را انتخاب می کنید که مشکل است و که دو روز در زندگی یک فرد و ماجرای پاوه، من فکر میکنم یکی از برگ های برنده انتخاب مقطع است که در داخل آن چیزهایی است که حتی فیلم از لحاظ سیاسی عقبه جالبی دارد و همه طیف می توانند این فیلم را نگاه کنند و ارتباط برقرار کنند. این انتخاب به نظرم یک انتخاب هوشمندانه ای بود و یک شروع خیلی خوبی برای حرف هایی که پنهان مانده است و در واقع هشت سال جنگ ما را در غرب کاملاً سانسور کردند.

چقدر ما وظیفه و کار داریم، الان که به سی و پنج سال رسیدیم موج جدیدی که ما باید در تبلیغات مهاجم باشیم و بگوییم که بر ما چه گذشت؟

به انتخاب مقطع برگردیم که چه قدر در این انتخاب دقت کردید؟

کارگردان فیلم «چ» ادامه داد:

همان تحقیقات مدتی طول کشید و از ابتدای تولد تا شهادتشان ،  مسئله من بود که کدام مقطع از زندگی را می خواهم انتخاب کنم؟ یک مرحله آمریکا، مصر، لبنان، اوایل انقلاب و قبل جنگ و جنگ و عملیات و  شهادت.

من جزء اخلاقیاتم است که دنبال جایی بروم که کمتر از آن صحبت شده، مسئله جنگ تازگی خودش را دارد و حرف های خودش را دارد و می دانم که برای من خیلی انگیزه نیست و آمریکا نیز با این که چیزهای قشنگی داشت اما پسندم نبود و احساس خوبی برای حرف زدن نداشتم، مقطعی مثل مصر که قشنگ است و خانواده با چهار فرزند مطرح است و یا در لبنان نیز همینطور 

احساس کردم دوران اول انقلاب، یعنی دوران حلقه مفقوده که بسیار کم از آن حرف شده است و اگر گفته شده است به صورت پرشی بوده است .

یک دلیل این پرش جنگ است که من معتقدم آن چنان با قدرت و پر رنگ آمد که مسئله انقلاب و توابع آن را عملاً تحت شعاع قرار داد و ما سریع سراغ آن رفتیم.

مجری برنامه ضمن  اشاره به اینکه قرار بود این گونه هم بشود و طرحی داشتند که ما را سریع به هم بریزند، ادامه داد:

بله طبق آن نقشه ای که باید رخ می داد، شد. منتها عملاً آن دوران بسیار پر تلاطمی که تغییرات لحظه به لحظه رخ می دهد، شما تصور کنید که هشت روز از انقلاب می گذرد . انقلاب  بیست و دو بهمن ایجاد شده است و اول اسفند به پادگان مهاباد حمله می شود  و شاخه های مختلفی از کشور جداگانه سهم خود را می خواهد و این در فیلم «چ» نیز مطرح است و چه قدر در این سهم خودش مؤثر است و دیگران چقدر تحریکش کردند، همه این ها بحث هایی است که تودرتو ایجاد شده بود، مقطع قشنگی بود.

حاتمی کیا در همین راستا ابراز داشت:

شاید خودم مقداری محافظه کار باشم چون واقعاً از من می پرسند که چرا اسم فیلم «چ» است و چمران نیست، می گویم من اولش را می گویم و بقیه اش را جرأت نکردم و بقیه ادامه اش را درست کنند چون من 48 ساعت نمی شود تمام شخصیت آقای چمران را مطرح کرد. منتها مقطعی را که من در محدود بودن اتفاق تخصص دارم، در تحقیقاتی که می کردم دست خط خود آقای چمران در مورد قائله پاوه که مطرح می کند که هلی کوپتری آمد و تا انتهای ماجرا که هلی کوپترهای دیگر آمدند و ماجرا تمام شد.

مسئله بسیار مهمی که واقعاَ به آن اعتقاد دارم که انگار دوران قبل جنگ یک حلقه پاک شده است. وقتی که فیلم پخش شد جوانان می گفتند:مگر برای حاکمیت ایران این اتفاق افتاده است؟ واقعیت این است که در خوزستان ، ترکمن صحرا ، آذربایجان و چند نقطه دیگر اتفاقاتی افتاده بود. همه در محدوده زمانی بسیار محدود و به شدت رخ می داد.

در این بین من به مسئله کردستان  اشاره کردم. تفکر من این است که وقتی  وارد تاریخ می شوم چه بخشی از تاریخ را باید مطرح کنم که هم پاسخگوی زمان حال باشد و هم برای آینده برنامه ریزی داشته باشد.

چمران وقتی برایم چمران شد و شکل گرفت که شخصیتی از چمران برای همه شکل گرفته   که چریک است و از لبنان آمده است و جنگ جو  ست. در حالی که من می دانم چمران این کار را نکرده است . اتفاقا زمانی که وارد پاوه می شود هدفش ختم به خیر کردن قائله است .این همان  حرفی است که احساس می کردم برای اکنون ما است.  من به عنوان شاخک های حسی اهل هنر حس می کردم نیاز به عقلانیت است. و این عقلانیت را در چمران که صاحب علم، حلم، قدرت، تجربه و شجاعت است و پیش قدم می شود تا قائله را ختم به خیر کند، می دیدم.

من فیلمنامه را دو قسمت  مذاکره برای صلح و جنگ برای صلح تعریف کردم

در هر دوی این بخش ها قرار است حدود و تمامیت ارزش ها حفظ شود.  تمام سعی خود را کردم که با علم به این مسائل حرکت کنم

طالب زاده همچنین با اشار به اینکه موضوع و جنگ و جدل و شخصیت علمی و عرفانی تا ماجرای انقلاب که صفحه به صفحه اش جذاب و پر تلاطم است و ادامه دارد و یک درام بزرگی است و اتفاقی افتاده است که همه به آن اعتراض دارند، مطرح کرد: برگردم به آن جنجالی که شما گاهی با متانت از کنار آن می گذرید اما گاهی هم یک بگو مگوهایی داشتید.  این فیلم حرف زمان بوده است که تلنگری و اعتراضی بود؟

حاتمی کیا گفت:

واقعاً منظم کردن این حرف انرژی می برد و امیدوارم بتوانم پاسخ دهم . من وقتی دیده بان را می ساختم، دقیقاً زمانی بود که ایران قطعنامه 598 را قبول کرد.

ما شرایط خوبی از نظر روحی و روانی نداشتیم و بعد عملیات مرصاد پیش آمد که نوعی تعرض بود و ما می خواستیم ببینیم چه اتفاقی پیش خواهد آمد و واکنش ایرانی ها را نسبت به مرصاد ببینیم.من درفیلم دیدبان سعی کردم به این مورد بپردازم حتی  آیه ی مشهوری که در صلح حدیبیه است را در آن فیلم مطرح کردم و من در آن جا می گویم که ما نیز الآن صلح حدیبیه را پذیرفتیم اما تا به چه اندازه؛ دیدبان وقتی که در یک محدوده در محاصره می افتد دیگرهدف خودش را می گیرد ودرام خودش را دارد، و خودش دشمن را به کشتن می دهد و این واکنش من به جامعه بود.

برای مهاجر واکنش داشتم،چرا؟زیرا جامعه داشت یادش می رفت که یک عده ای 1200کلیومتر و این همه نیرو داشتند می جنگیدند و مارا  در داخل جزیره رها کردند و خودشان   سراغ کار های دیگرشان رفتند. من نمی گویم کار های دیگر آن ها کار های بدی است. ولی یادشان رفته ما یک عده ای را فرستاده ایم و مامور کردیم و آن ها در فضای جنگ و درگیری بوده اند و نمی توان این ها را به حال خودشان رها کرد ، مهاجر از دل آن ساخته شده است.در سال 68 بود  که امام رحلت کرده بود.

من می توانم یکی یکی فیلم ها را مثال بزنم که بر اساس آن فضا و شرایط واکنش داشتم نسبت به اینکه باید یک راه حلی دید و واکنشی نسبت به آن داد.

فیلم" چ " کاملا احساس من نسبت به وضع موجود بود؛ اینکه برگردیم به داشته هایمان و یک باره دیگر نگاه کنیم و در این چرخه ی زمانی که حدود سی و سه سال است باز دوباره دارد آن اتفاق می افتد؛ در آن زمان بر سر قضیه ی پاوه روایت های بسار عجیب و غریبی وجود داشت؛ یک عده می گویند 5 هزار نفر، یک عده می گویند ده هزار نفر نیرو به آن جا رفته اند و از همه جا آمده اند که این مکان را محاصره کنند؛ زیرا پاوه خط مقدم برای جداکردن کردستان از ایران است و یک عده از بچه های ایرا ن درمحدودیت و در زخمی ترین شرایط ممکن  می آیند و مدافع این شهر می شوند.

در واقع یک اقلیت در برابر اکثریت اند و این گونه افرادی بودند که اصلا کوتاه نمی آمدند.

اما من حس کردم این مساله، مساله سینما نیست و واکنش های من به خصوصیت خود فیلم بوده است که برخی گفتند چون بنده جایزه نگرفته ام این گونه واکنش نشان داده ام؛ اما نه . من خیلی از فیلم ها را ساخته ام که اصلا جایزه نگرفته ام مثل فیلم قبلی ام  "  گزارش یک جشن " که اصلا به آن اعتنایی نشد یا فیلم " بوی پیراهن یوسف " یا فیلم "برج مینو"  اصلا مورد اعتنا واقع نشد. من خیلی از فیلم ها را دارم که اصلا به آن ها اعتنا نشده است اما هیچ گاه بخاطر خودم حرفی نزده ام؛ ولی حس می کردم که جریان فرهنگی سینما ، جریان سکانداران سینما انگار فراموش کرده اند که ما در یک چنین وضعیتی هستیم و باید نسبت به این مسائل حساس باشیم.   چون چنین تفکری  نیست من واکنش نشان داده ام. من خدارا شکر می کنم اما متاسفم که وضع به این جا رسیده است که مقام معظم رهبری هم به این مورد اشاره می کند و صراحتا موضوع فرهنگ را مطرح میکنند و خدا کند که دوستان این موضوع را با یک اعلامیه و ابلاغیه تمام نکنند زیرا الان بهترین فرصت است که بنشینند تحلیل کنند ؛ من انتظار این را دارم که یک حرکتی را به زودی و بعد از دیدو بازدید های عید مسئولان فرهنگی مشاهده کنم زیرا رهبری به صورت واضحی بیان میکنند که از این موضوع نگران اند.باید بیایند پارامتر های آن را مشخص کنند،مصداق ها را مشخص کنند.من در حوزه خودم و در سینما که البته مسئله من صرفا سینما نیست من خودم را قبل از این که سینمایی بدانم خودم را از سربازان این مرزو بوم  واز مدافعین این نهضت می دانم. چون از این منظر نگاه میکنم ؛ باید این چیز ها گفته شود حتی بعضی وقت ها به قیمت این که این حرف گفته شود از خیلی چیز ها می گذرم. 

کشور ما در حال حاضر  چه شرایطی دارد؟ ما تصور می کردیم به محض این که در باز شود و مسئله مذاکره آزاد شود و باب مسائل باز شود به سرعت همه چیز حل شود.  اما ما میبینیم که همه چیز پیچیده تر شده است و من نیز قبول دارم که دنیای آرمانی وجامعه آرمانی معمولا دشمن کم ندارد و دشمنان بزرگی هم دارد.این نشان بزرگی ما است. اما این بزرگی در کجای سینمای ما جلوه دارد؛ کدام فیلم های ما حکایت این عظمت  را دارد. در واقع این موضوعات منزوی شده اما ربطی به فیلم ساز ندارد، ربطی به همکاران من ندارد. مشخصا باید سکان داران فرهنگی پاسخگو باشند تا  این اتفاق دیده شود. فیلم " چ  "  بازگشت به انقلاب است.یعنی من سی و چهار سال بعد از انقلاب می آیم و می گویم سه، چهار ماه بعد از انقلاب این اتفاق در این کشور رخ داد و از این موارد برای گفتن تا دلتان بخواهد داریم. اگر سینماگر من سراغ این بحث ها نرود؛اگر وارد این حوزه ها و مسائل نشود که این ها را به روز تبدیل کنیم البته روز نه اینکه این ها را قلبش کنیم بلکه آن هایی را بگوییم که مسائل روز ما را هم پاسخ دهد.برای مثال اگر الان آقای چمران بودند نمی دانم که در کجا بودند ولی به تعبیری نسبت به این مسائل حتما یک واکنشی داشت.

من معتقدم سینما ی ما باید این انرژی را در خودش داشته باشد که وارد این بحث ها شود و این ها برایش مسئله شود.شاید این جمله شاید برای کسانی که عشق سینما هستند کمی ناراحت کننده باشد اما متاسفم؛ من خودم عشق سینما هستم ولی اگر قرار به تصمیم باشد خیلی زیر این بیرق نمی ایستم سینه بزنم زیرا مسئله جامعه ی من است. در جامعه چه چیزی دارد رخ می دهد؛ الان با انجام شدن یا نشدن یک مذاکره مستقیما روی رزق مردم تاثیر می گذارد که این اتفاقات دارد به صراحت و سرعت رخ می دهد که در سینما ی ما این مسائل وجود ندارد.البته بخشی را حق دارند برای مثال سینماگر ما می گوید از بس ممیزی در مقابل ما گذاشته اند، من عطایش را به لقایش بخشیدم؛ خوب  ، ما در حال حاضر انواع تشکیلات داریم که در سی و چهار سال هرکسی هر نوع سوژه ای که بخواهد می تواند بسازد؛که جاهای مختلفی وجود دارد برای مثال اگر در فارابی من را راه نداد به کانون پرورش می روم یا یک وقت به ساختمان تبلیغات می روم و انواع طیف های مختلف هست و انواع شاخه ها؛ اما آیا این ها هوشمندانه به این موضوع نگاه می کنند که در چه شرایطی هستیم، اگر هستیم بیآیید بنشینیم و آثار های آن را نگاه کنیم. خدا کند در این سال 93 یک همچین اتفاقی رخ دهد.

مجری برنامه همچنین با ابراز اینکه مسئولین فرهنگی را کمابیش می شناسیم ابراز عقیده کرد:

با پلان های آنها تأثیر برجسته ای عموما در فرهنگ بدست نمی آید و مقطعی یعنی سیاسی انتخاب می شوند و از مقام بالاتر و تا پایین تر جالب است که مواردی که احساس تکلیف کردند و امکاناتی را گرفتند و خیلی ها نمی دانند که در جاهای دیگر این امکانات نیست و ممکن است که یک مستند ویدئو بسازی و در اینترنت بفرستی اما امکان ساخت فیلم سینمایی نداری اما در ایران وجود دارد.

حاتمی کیا در تایید سخنان طالب زاده گفت:

بله واقعاً الان یک فیلمی است که خود تشکیلات نظامی دفاع مقدس بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند

آسیب شناسی به نظر من می طلبد که پنج تا از مؤسساتی که افراد بزرگ در آن بودند آسیب شناسی کنیم و اگر جدی باشیم و بی رحمی کنیم و در سال 93 باید این دغدغه را بیان کنند که چه چیزی رخ می دهد. من وقتی موضوع جشنواره رخ داد و آن فریادهایی را که میزدم در یک مواردی واقعاَ خسته میشدم و دلم نمی خواست و اما وظیفه می دیدم که آن را مطرح کنم. من حرفم این است که من اهل تحلیل های فلسفی و متخصص نیستم و فیلم ساز هستم و بقیه باید بیایند و این را به عنوان یک موضوع بگذارند و جیغ من نشانه ای است، متأسفانه می دیدم وقتی داد می زنم دیگران می گویند این که خورده و برده است و حرف به بیراهه کشیده می شد . باید افرادی باشند که ملقب به این بحث باشند و از این موضوع حرف بزنند، سینمایی ماندنی تر است که ارتباط تنگاتنگ با مردم دارد و دوستان در این باره کار نکرده اند و بعد از این که آقا بحث دغدغه فرهنگی را مطرح کردند که برخی نفی سینمای دفاع مقدس است و  باید افراد بحث کنند و امثال من هم انتظار دارند که ناله من را تحلیل کنند و نه این که بگویند این فرد فیلم می گیرد و به وی ساخته است. حرفم این است که مسئولین از ما عقب تر هستند و همیشه ما با دغدغه فیلم می سازیم و در حول و هراس هستیم که مانع بتراشند و همیشه مانع را جلوتر ایستاده ایم و افرادی را می بینم که جدید آمده اند می خواهند حرف های ناگفته را بگویند و تازه نفس هستند خدا کند در سال جدید اتفاق بیفتد و این اخطاری که حضرت آقا داده اند در این بحث ها نباشد من باز هم فریاد می زنم.

طالب زاده در خلال این برنامه به نکته‌ای اشاره کرد:

به نظرم نکته ای را که باید توجه کنیم مقطع زمانی است که فیلم شما در آن زمان بود. تنها فیلم هایی که در جشنواره بود و مورد توجه عام قرار گرفت چیزهایی بود که از مهم ترین فراز های اتفاق های اخیر بود که مهم ترین آن هشت سال دفاع مقدس بود و خود این علامت است که الان توجه آن هم غریزی و نه با توجه مسئولین که آن ها در زمینه نتوانستند کار کنند و یک جوری ما با این فیلم به جلو پرتاب شدیم و بحث دغدغه فرهنگی رهبری از این جا می آید که به نظرم کلا وارد زمان جدیدی می شویم و در همین محاصره خیلی چیز ها می تواند متولد شود. یکی از این عرصه ها فرهنگ است یعنی همان میزان که اقتصادی حساس است و خط اول است، بحث  فرهنگی هم برای ما روشن شده است. در مورد کمتر فیلمی می شود این گونه با صراحت صحبت کرد و نتیجه اش را دیده ایم. جالب است که برخی فیلم ها در خیلی از موارد تأثیر گذار بوده اند، به عنوان مثال آژانس شیشه ای یک فیلم در مورد دغدغه اجتماعی است و فیلم کرخه تا راین نیز به گونه ای تأثیر گذار بود اما هر دو یک تخیلی از واقعیت کلی بود و در این جا ما یک مبدأ تاریخی را انتخاب کرده ایم که درست در بدترین شرایط اقتصادی ایران هستیم و مبارزه می کند و با امنیت به جلو می رود، به این دلیل است که مردم فهمیده هستند و به لطف شبکه های خبری فارسی زبان  بین المللی همه می فهمند چه قدر همه چیز ظالمانه است  و وارد عرصه جدید شده ایم و در این عرصه هم فرهنگ حرف بسیار مهمی را می زند. در این جا به نظرم صراحت خوب است و کوتاه آمدن نیست و ما نوکرچیزی نیستیم الا آن خطی که همه را بیدار کرده است و زبان چ می تواند آن را زنده کند و زبان کار شما تبلیغات در آن خیلی مهم است .

ما می بینیم که به جلو پرتاب شده و وقتی چیزی جلوتر از زمان خود است این خود به خود سوء تفاهم زا است؟ من نگاه می کردم که اعتراضات نیز بامزگی خاص خود را داشت.

کارگردان فیلم «چ» در همین راستا ادامه داد:

ذهنم این جا است که مسئولین در این بازی بیفتند و من حرفم این است که باید جریان سینمای انقلاب باید تحلیل شود و نترسیم. من وقتی وارد جنگ شدم لباس سپاه به تن کردم و لباس سبز تنم بود و برای این جنگیدم و گریه کردم برای لباسی که تن رزمنده ها بوده است. برخی کارگردان و تهیه کننده شدند.

طالب زاده : جلوتر از زمان بودن سوتفاهم زا است. شاید این شبه پیش بیاید که چرا این 8 سال سکوت کردید و الا ن اعتراض می کنید و...؟

باید جریان سینمای انقلاب و دفاع مقدس تحلیل شود نه ترسیم . مسئله خیلی مهم است. نباید در  درون ما خود باختگی رخ دهد. جریان فرهنگی دیپلماسی وزارت خارجه ای نیست. در فرهنگ صدق مهم ترین مساله است.  آیا دغدغه ما انقلاب است؟ آیا دغدغه ما پایدار ماندن نهضت است؟  قدرت ملت و رهبری ک اتفاق می افتد را می بینیم؟ در فیلم های ما این مسائل باید بحث شود و جا بیافتد. باید این دغدغه ها جاری و ساری در بین مردم شود. من در فیلم استراتژیک،  احساس خلا کردم.  من فیلم ساز انقلاب و نسل انقلاب  هستم اما حس غریبی دارم . حس غربت می کنم. مفهوم  این غربت این  نیست ک به من جایزه بدهند. پروسه ای در این مهندسی هست ک دارد به سمت غربت می رود. باید درباره جشنواره فجر انقلاب بازنگری کنیم . آیا همه فیلم های ساخته شده در سینما  در قالب جشنواره فجر قرار می گیرد؟

به طور مثال  فیلم دوازده سال بردگی را دیدم . موضوع فیلم تازه نیست ولی اسکار می گیرد. یعنی تامین منافع  جریان سینما و کمپانی مورد حمایتش را می کند. ما باید این نوع   نگاه را  داشته باشیم . این نگاه نباید قطع شود. بیش از فرد جریان معنا پیدا می کند. ما در ایران ادبیاتمان ادبیات انقلاب نیست و این  خطرناک است.

غایت نگاه دوستان جشنواره اسکار است. اگر غایت نگاه سیاست های اسکار و آمریکا است،آن ها نگاه خود را مهندسی می کنند . فیلم هایی که اسکار فرستاده می شود از جنس انقلاب و هویت ماست؟ اصلا نگاه شما به کشور این است؟  مهندسی فرهنگی در عرصه سینما  باید رخ دهد.

به طور مثال  جشنواره عمار ، من تا حال نرفتم. تند و تیزی بچه ها من را می ترساند. ولی درون ماجرا چرایی شکل گرفتن عمار است.  چراعمار احساس می کند در فجر جای گفتن این حرف‌ها نیست؟ مشکل از کجاست؟  در اختتامیه جشنواره برلین  ما حرفی برای گفتن نداشتیم.  بچه های جشنواره عمار تداعی زمان آغاز فیلمسازی من هستند . احساسات اولیه من شبیه افراد جشنواره عمار بود . اگر به من اعتنا نمی شد و بها داده نمی شد، من ساخته نمی شدم و هرز می رفتم. یا بدنبال ساختن فیلم برای سینمای جشنواره ای می رفتم . سینمای جشنواره ای یعنی یک بازاری وجود دارد ک این نوع سینما را می طلبد مولفه هایی هم دارد که اگر رعایت شود امکان راه یابی به جشنواره ها برای این فیلم ها فراهم می شود چرا فیلم های ده نمکی فروش پیدا می کند.؟ چرا یک تحلیل درست در باره علت استقبال مردم از فیلم های ده نمکی وجود ندارد. بخاطر بغض و مسایل سیاسی چرا مانع تحلیل می شوید  ؟ 

بخشی از موفقیت ده نمکی بخاطر غریب الغربا بودنش است. هرنوع فیلمی می سازد موفق می شود. تفکر برخی دوستان این است که تحلیل نمی کنیم وارد سینمای انقلاب هم نمی شویم . خب زنده باد سینمای جشنواره ای. با حداقل بودجه فیلم می سازیم خارج از ایران هم در جشنواره های مختلف جایزه می بریم

بزرگ مردان این نوع فیلم سازی( فیلم سازان جشنواره ای)   این وسط دریوزگی می کنند بعد از گذشت چندین سال نمی دانند باید به کدام سمت بروند .  متاسفانه جریان نقد، جریان ترجمه ای با مختصات غربی هاست.

طالب زاده نیز عنوان کرد:

اگر یک مسئولی صحبت می کند که درست نیست با صراحت بگوییم درست نیست و مردم هم حمایت می کنند. جالبی است که وقتی وارد یک شهر می شوی و یک تلاش اول انقلاب برای ایجاد هیجان و بحران یک فرد دیپلمات و به ظاهر چریک به آن جا می آید و آن دو روز را موفق بود و الگویی برای جوان تر می شود که سی سال عقب تر است و به صحنه می آید. به نظرم از حالت تدافعی در بیاییم و مسئولین بدانند که برهه جدیدی آمده است و صحبت های رهبری هم من به کرات دیده ام که بی تعارف صحبت کرده اند. به سالگرد شهادت آقا مرتضی رسیدیم و خیلی ها نبودند و من یادم است که از جلسه داوری از کرخه تا راین کهه در آمده بود مرتضی به اتاق کوچک در سوره رفته بود و سرش را تکان داده بود و می گفت فقط کرخه. یعنی تنها فیلم با ارزش در آن. وی شخصی بود که در زمان خودش قدرش را نداستند و متوجه نبودند که چه کسی در دلشان زندگی میکنند. بعد از وی چه چیزی از دست رفت؟

حاتمی کیا همچنین گفت:

واقعاً شاید بگویم که این اتفاق بر حسب تصادف برای من بیشتر شده است. فیلمی را که به اسم «چ» ساختیم، اتفاق هایی در جشنواره افتاده است و حرف هایی را من زده ام من واقعاَ جای آقا مرتضی را خالی می بینم برای اینکه باشد و تحلیل درستی بکند و هرچه اطراف خود را   نگاه می کنیم هیچ کس را مثل او نمی بینیم.

وقتی آقا مرتضی بودند من نه تنها برای مسائل فرهنگی بلکه برای مسائل شخصی خودم هم پیش ایشان می رفتم. اما من دیگر یک همچین کسی را ندارم. همچین سرداری را که این بخش را الآن حفظ  کند، نداریم . البته ما به قلم های موجود امروزه احترام میگ ذاریم اما قلم های ساخته و پخته میان خودمان نداریم.

آقا مرتضی در این بحث ها جایش خالی است تا مثل یک فانوس دریایی در این تلاطم های شدید مدام برای ما چراغ بزند ک مسیر این است و به صخره برخورد نکنید و  ساحل کدام طرف است. انقدر که من جای خالی ایشان را الآن احساس می کنم، آن زمان احساس نکردم. نمی خواهم ناله کنم اماخیلی اوقات همه چیز گمراه کننده است. آقا مرتضی اگر الآن بود، چگونه بود؟ آیا همه چیز براى او گل و بلبل بود؟ کم سر و صدا و بحث برای او بود؟ این بحث ها در هر جایی که حرف تازه ای برای گفتن باشد، و از قله ای دید  زده شود که روز های پیش رو دیده شود، وجود دارد. آقا مرتضی در جایی ایستاده بود که بسیار جلو تر از زمان خودش را می دید. ک متاسفانه این  روز ها جایش خالی است.   چیزی را ک من همیشه از بیانش اکراه داشتم و دوری کردم این بوده است که درباره آقا مرتضی به گفتن اینکه چنین بود و چنان بود و خیلی خوب بود و.. اکتفا کنم و او را آن گونه که باید و شاید بیان نکنم. آقا مرتضی را در نمای دفاع مقدس و مستند تاثیر گذار روایت فتح مشاهده کردیم و او را بعد ها در مقاله هایش ک حرف های تازه آن روز را برای ما می زند هم دیدیم. اما نباید این گونه تصور کنیم که آقا مرتضی از بدو تولدش آقا مرتضی بود. او هم مسیر های سختی را گذراند و از خطاها عبور کرد و انتخاب کرد و آقا مرتضی شد.آقا مرتضی شخصیتی چندین بعدی دارد و تک بعدی نگاه کردن به شخصیت او به نظر من همان آفتی است که نمی گذارد ما با او ارتباط برقرار کنیم و او را الگو قرار دهیم و این ظلم در حق او است.

ما باید درباره آقا مرتضی بیشتر از این ها توضیح دهیم. هم آقا مرتضی و تفکرات قبل از انقلابش را باید دید و هم او و تفکرات بعد از انقلابش را و این ها چیز هایی است که متاسفانه فرهنگ رسمی از آن جلو گیری می کند و فرصت انتخاب را با نشان ندادن انتخاب های آقا مرتضی می گیرد. درست مثل یک فیلم است که اگر ما عقبه ی آقا مرتضی و تفکراتش را ندانیم، نمی توانیم با او ارتباط برقرار کنیم.

البته گاهی در مقالاتی هم دیده شده که تفکر انتخاب گری آقا مرتضی را به عنوان یک انسان مطرح کرده اند اما اندک مقاله هایی چنین وجود دارند. در حالیکه همین تفکرات او بود که اغلب موجب تندخویی منتقدانش می شد.

مجری برنامه در ادامه اذعان کرد:

یکی از عوامل عدم پیشرفت فوق العاده فرهنگ ما که زود هم لو می رود این است که هیچ کس آقا مرتضی را در زمان هشت سال دفاع مقدس ندید و حتی بعد از جنگ هم هیچکس صدایش را نشنید تا این که شهید شد و رهبر معظم انقلاب بر تابوتش حاضر شد و آن زمان بود ک همه فهمیدند او انسان بزرگی بوده و آن زمان بود که کلی متولی پیدا کرد و آثارش شرو به انتشار گرفت. آن زمانی که خیلی دیر بود.

حاتمی کیا نیز ادامه داد:

البته خود او هم از مطرح شدن ها و دیده شدن هایش جلوگیری می کرد و از خودنمایی ها اکراه داشت.

من یک فیلم ساز داستانی هستم و زمانی بود که در میان جمع عظیم مستند ساز آقا مرتضی قرار گرفتم. نه جای عرض اندامی داشتم و نه حرفی برای گفتن. البته اعتفاد شخصی من بر این است ک زمانی آقا مرتضی مخالف فیلم سازی داستاتی بودند و داستان را بر گرفته از تخیل و تخیل را بر مبنای وهم و تکیه بر وهم را سوا  شون بر نفس می دانست و دوری از نفس را در این زمینه،در مستند سازی در حداکثر حالت ممکن می دید.

طالب زاده همچنین یادآور شد:

آقا مرتضی جمله ای داشت که می گفت من قبل از انقلاب هم نماز می خواندم و هم روزه می گرفتم. اما وقتی می آمدم در خیابان ها با خودم می گفتم که این چه وضعی است، این چه روزه ای است که من گرفتم؟

حاتمی کیا خاطرنشان کرد:

زمان ساخت از کرخه تا راین یکباره دفعه هجمه هایی به سویم آمد که در این فیلم نشان دا ده می شود که یک جانباز به آلمان پناهنده می شود و باید جلوی پخش آن را گرفت. در میان آن گیر و دار ها آقا مرتضی با نوشته ای از خود و تمثیل‌هایی از ققنوس به داد من رسید و در میان آن آماج حملات چتر حمایتی بر سر من باز کرد با وجود این که شاید در آن زمان یک سری دلخوری هایی هم از سر یک اختلاف سلیقه هایی از او داشتم و ب روش خودم برایش ناز هم کرده بودم و اما او ب وقتش که رسید حمایت خود را از من کرد و تنهایم نگذاشت.

و از طرف دیگر هنر در مدرسه عشق خود امام هم بود که نشان دهنده نقاط کور و معضلات سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی است و نشان داد که می توان این حرف ها را زد و هنوز هم باید از این حرف ها زد.

انتقادات و تشر ها و لگد های شاگردانش به آقا مرتضی از منظر او مثل یک سری غمزه های از سر هیجانات وهله ای بود که استادی از شاگردانش می دید و بر خود نمی گرفت و آن ها را دشمن خود نمی پنداشت. اما امروزه دیگر چنین نیست و نمی توان هیچ حرفی زد. نمی توان حرف درست را زد. اما این حرف ها را  من و امثال من باید بگوییم که اگر ما نگوییم یک عده ی دیگر و ب یک شکل دیگر می آیند و این حرف ها را ب شما می زنند که نبایداین اتفاق بیافتد. این جنس حرف ها برای ماست و آقا مرتضی در چنین شرایط هایی منشا امید و دلداری بود. طوری دلسوزی می کرد که انگار کارهای خودش به مشکل برخورده است و این کار تنها از ابر قدرتی چون او ساخته بود.

الآن فیلمی ساخته می شود که می گوید ملت ایران دروغ می گویندو این فیلم را می برند آن سر دنیا تا اسکار بگیرد. مگر آن طرف دنیا برای ما تعیین کننده و ملاک ارزش گذاری است؟

من حرف خودم را میزنم و این زبان صریح را آقا مرتضی داشتند و می گفتن  که اگر همه دشمنت هم شدند و اطرافیانت هم به تو پشت کردند، اگر بر نفست سوار بودی ک هم در دنیا و هم در آخرت باید تاوانش را ببینی  ولی اگر حرف حق میزدی نباید از حرف حق و راه درستت کوتاه بیایی.

امروزه کسانی باید بیایند و حرف بزنند که دغدغه ی این مملکت را داشته باشند.

این کوچ هایی که شکل گرفته چیست؟ این دو پاسپورته ها چه کسانی هستند؟ به خصوص در حوزه فرهنگ. یعنی چه که یک عده یک پایشان را این طرف آب و یک پایشان را آن طرف آب گذاشته اند؟ خب این آدم به دنبال چه می گردد؟ اگر می خواهد که هجرت کند و برود و به یک جیز دیگر برسد که برود و انشاءالله که چنین باشد. ولی اگر به دنبال عافیت است و می خواهد که اگر اینجا آشفته شد به آن جا پناه ببرد که این یک ننگ بسیار عظیم برای نگهبانان و حافظان فرهنگ ما محسوب می شود.

آقا مرتضی این ادب را به ما یاد می داد که سکوت مصلحت نیست. خودش در چنین مواردی با عصبانیت به داخل دانشگاه سینما می رفت و حرفش را درست و حسابی می زد.

خصلت سینما و تلیویزیون این است که حریان کهنه از سر برآوردن جریان نو جلوگیری می کند ولی آقا مرتضی در عین نگهبانی و طرفداری از اصول، سردمدار نوآوری بود.

طالب زاده پاسخ داد: خب یک عده نبودند و این گونه ایشان را ندیده اند

حاتمی کیا نیز ادامه داد:

ندیده باشند. مهم نیست. ما اویس قرنی داریم. من بسیار دیدم کسانی را که  او را ندیده اند اما تمام سخنانش را مو به مو حفظ هستند. اما بسیاری از همردیفان من که او را درک کردند و دیده اند لهجه هایشان عوض شده است. و هرچه به آنها می گوییم که آقا یک عده به احترام لهجه های ما آمده اند و شما تا چشمتان به آنها خورد که نباید لهجه های خودتان را فراموش کنید اما نمی فهمند. ما باید لهجه های خودمان را حفظ کنیم و یادمان نرود که از چه مسیری و به کجا می رفتیم. آقا مرتضی این حرف ها را روشن و واضح می زد. و براى همین است که من می گویم که احساس غربت میکنم. یک عده که اهل هستند باید بیایند وسط راه و بایستند و حرف حق بزنند و ایستادگی کنند و کوتاه نیایند. بچه ها این گونه جنگیدند. د  عملیات بیت المقدس آب پاکی را از بابت نداشتن سلاح و تجهیزات رو دست بچه ها ریختند اما بچه ها ایستادند و جنگیدند. این یعنی چه که الآن می گوییم اگر به من دادند می سازم و اگر ندادند نمی سازم. این ارزش نیست. این ها سینما را هیچ وقت نمی سازد.

من این ها را از آقا مرتضی یاد گرفتم. این صراحت را،این حرکت را. این که ابراهیم   خودت را زلال کن آن وقت سوژه خودش با تو برخورد می کند بی آنکه تو به دنبالش رفته باشی. این مبنا بود که روایت فتح را ساخت.

باید این را گفت که ما نیامده ایم که د این سینما فقط بخندانیم و برویم. آمده ایم که ارزشی کار کنیم. و این ها حرف هایی بود که آقا مرتضی می زد. و انشاالله که به حق علی پیدا شوند و دیده شوند کسانی که دوباره فانوس هایی هستند که از گمراهی ها دور و در  این مسیر از تعارفات کناره گیری می کنند.

فیلم خلاصه صحبت های ابراهیم حاتمی کیا در برنامه راز
حجم: 14.2 مگابایت

لینک متن در خبرگزاری دانشجویان

نظرات  (۱)

خیلی خوب بود، هم این پست و هم 2 پست قبلیتان.
ممنون از فعالیت خوبتون.
موید باشین
پاسخ:
لطف دارید
شما هم موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی