آینه جادو

آینه جادو
در آینه رسانه

عـاشقـانـه‌ای بـرای «پـایتخــت2»

يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۱۵ ب.ظ

شاید این روزها که حتی کارگردان های حزب اللهی و انصارشان دنبال فیلمفارسی ساختن هستند و البته با مجوزهایی که فقط برای آنها صادر می شود، از مهناز و الناز و نیوشا و بهرام و شهرام برای رساندن پیام انقلاب روح الله(ره) استفاده می کنند (که خوشبختانه نمی شود) و شاید در روزگاری که اصغر و پیمان و داریوش با تبر سینما و از کینه بدر و خیبر دارند به درخت انقلاب می زنند، اینکه تلویزیون هفتاد میلیون نفر را حتی در مسافرت میخکوب کند پای عمو پنجعلی، نقی، ارسطو و هما عجیب باشد و روشنفکر شده ها سخت‌شان باشد که ببیند چرا خرج‌هایی که می کنند بی ثمر است. درباره «الی» فیلم ساختن، حرف زدن از «رسوایی» شیخی که آب توبه روی سر دختر کفش قرمز سیندرلایی ریخته است و جذب مخاطب به همان سبک هالیوودی البته با دوز پایین ترش یعنی ما حرف برای گفتن نداریم.
 
در همه این روزهایی که اتفاقا ما حرف برای گفتن نداریم و در روزهایی که بعید است سینما و تلویزیون اثری فاخر تولید کند که مخاطبان «آکادمی گوگوش» و «بفرمایید شام» و «حریم سلطان» را جذب خود کند، «پایتخت» به داد صداوسیما و حتی سینما می رسد و جذب مخاطبش که به قول آوینی «شناسنامه اثر فاخر» است، همه را شگفت زده می کند.
 
سی و چهار سال بود نگوییم همه سینما و تلویزیون بلکه قریب به اتفاق آثار سینمایی و تلویزیونی وقتی می خواستند اسلام را نشان دهند، حتما باید سکانسی می گرفتند که مادربزرگی با چادر سفید گلدار(گلدار؛ ترجیحا ازنوع قرمزش) در گوشه اتاقی با نور سبز در حال نماز خواندن است. سی و چهار سال بود تلویزیون تعارف داشت که پشت اتومبیل و کامیون هایی که راننده اش نقشی در فیلم دارد چه بنویسد که همه خوششان بیاید و تعارف داشت از اینکه وقتی می خواهد حرف های سیاسی و لطایف اجتماعی را به چه کسی بر می خورد و به که بر نمی خورد و اصلا شاید بلد نبود حتی با «رییس جمهور» شوخی کند و خیلی اتفاقاتی که بدیع است و نو و تازه در «پایتخت».
 
 
اتفاقا و اصلا تاکید دارم که پایتخت اتفاق تازه ای است، همه آدمهایش معمولی اند. معمولیه معمولی. پنجعلی و نقی که حتی یک کارگر معمولی است و حلال خور است. نکته ای که شاید تلویزیون خیلی کمتر از آنچه که باید بدان پرداخته است. فیلم آنقدر پیام خوردن لقمه حلال را خوب رسانده است که باید کارگردان‌ها و فیلمنامه نویس‌ها یاد بگیرند. خروسی را که روزی شان نیست نمی خورند حتی شده به بهانه رد شدن قطار و افتادن لوستر روی سفره، اما گربه ای که لب ایوان نشسته است تکه گوشتی را که روزی اش بوده می خورد. ظرف غذای کوچک گربه در لب ایوان سرجایش می ماند اما لوستر روی سفره می افتد. پیرمرد خانه یاد داده است که بعد از هر جرعه ای آب بلند بگویید «سلام بر حسین» و مرد خانه قبل از اذان صبح بیدار است تا خود را برای نماز صبح محیا کند...
 
در پایتخت کارگرهای گنبد و گلدسته سازی فروردین قبل از کار وضو می گیرند و برایشان مهم است باوضو کارکنند. شاید ریش نداشته باشند اما نماز خوان هستند، حلال خورند، با خانواده خود مهربانند، وقتی از کارکردن به خانه بازمی گردندد خسته اند اما طوری رفتار می کنند که هم برای تربیت فرزندانشان به همان سبک هاب قدیمی و نه با استفاده از مهد کودک ها وقت می گذارند و هم به فکر همسرشان هستند. در پایتخت دکتر و مهندس بودن مهم نیست،آدم بودن و مرام ومعرفت داشتن مهم است.
 
پایتخت یک سریال است با همه روزمرگی های آدم های معمولی که به مسافرت می روند، به رییس جمهور، نامه می نویسند، مشکلات اقتصادی دارند، از پدرسالخورده خود نگهداری می کنند و حتی در مسابقه های تلویزیون شرکت می کنند و دراتفاقی نادر برنده هم می شوند. چه جای شک است که ایران پر است از خانواده های معمولی، مگر چند درصد مردم مبتلا به درد ها و «جراحت» های «شیدایی» عسگر پور هستند و واقعا چقدر طول می کشد که یک «ستایش» اتفاق بیافتد و اصلا چقدر زمان برای «زمانه» شدن احتیاج داریم...
 
چه اشکالی دارد که همیشه «وضعیت سفید» باشد و قصه مردمی گفته شود که «چک برگشتی» دارند. چه اشکالی دارد مردم از تلویزیون یاد بگیرند که از پدران سالخورده خود نگهداری کند. چه اشکالی دارد تلویزیون با نامه های معروف به «رییس جمهور» شوخی کند و حتی آنها را به ته دره بفرستد.
اینکه نام «لا اله الا الله» روی گنبد بنای امامزاده ای پیش ساخته از شمال تا جنوب کشور حرکت کند و با رفتارهای صمیمی و صادقانه و دوستانه به دل بیننده بنشیند اتفاق تازه ای است. استفاده از موسیقی های اصیل و فولکلورهای اقوام و مناطق مختلف کشور برای جذب نگاه مخاطبان چهارفصل ایرانی ایده ی قابل اعتنایی است.
نه اینکه نقدی به «پایتخت2» وارد نباشد. هر اثر هنری به خاطر داشتن مولفه های فکری، فرهنگی و سیاسی ممکن است از سوی گروههای مختلف مورد نقد قرار بگیرد اما آنچه از نگاه من اهمیت دارد، جذب مخاطب عام است. از شهید آوینی هم بپرسید همین را می گوید. سیروس مقدم به خاطر اینکه از «سعادت آباد» خیلی پایین تر آمده است و اصلا از «پایتخت» خارج شده و از مردم معمولی علی آباد سخن گفته است، قابل تقدیر است.
نویسنده : محمدرضا کردلو 

نظرات  (۸)

۱۱ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۲۵ سهیل حاجی پور
اینکه فیلم ، فیلمی مردمی است
و تعداد زیادی از مخاطبین رو خود جذب می کند قابل تقدیر است
اما برخی روش ها به منظور بیان موضوع  را می توان نقد نمود
فارغ از نقاط قوت گفته شده، فرمولیست که مقدم پس سال ها آزمون و خطا به آن دست یافته برای جذب مخاطب حداکثری. دکوپاژ و ایده های طنز موقعیت بومی. از طرفی هم حداکثر استفاده را از سوگلی بودنش در میان مسئولین و نشان دادن تصاویر تابوی سیما،کرده است.
البته بر همه واضح است که روایت پاییتخت 2 کشش بیش از 2ساعت را ندارد.حالا با چه جور آب بستنی می خواهندتا 30 قسمت یک ساعته ادامه دهند، خدا میداند.
۱۴ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۲۳ حسین . منسو....
هم مطلبو کامل خوندم هم نظراتشو ولی متن اصلی به نظرم معقول تر بود ، با اینکه ضعف داستان و  2و3 قسمت اول و تیکه کلام ها و.... رو قبول دارم ولی اون فیلمایی که این چیزارو دارن ولی خیلی خیلی چیزای دیکرو ندارن چی؟؟ به نظر من  ساده زیستی ای ودر عین حال خوشبختی ای  که توی فیلم هست خیلی بیشتر از ضعفاش به چشم میاد...
-- راستی داخل متن خط اول کلمه ی : فیلمفارسی   و یه جای دیکه ی متن اشتباه تایپی داشت.--

اول اینکه به نام خدا!

و اما بعد...

به نظرم نوشته معقولی اومده و تا حدی ذوق نویسنده با استفاده از اسامی فیلم ها و سریال ها در غالب جملات به چشم میاد!

به نظر من هم تا حد نسبتا زیادی کارکتر پنجعلی در قسمتهای اول جا نیافتاده بود اما به مرور زمان دیالوگهاش سر و سامان گرفته و حضورش تا حدودی گوشه ای از قصه رو گرفته.

نقد دیگه ای که به فیلم وارد بوده  نحوه تدوین  قسمتهایی بوده که دو دوربینه فیلم گرفته شده که توضیحش سخته!! اونایی که دیدند لابد فهمیدند!

اما نقاط قوت فیلم به مراتب بیشتر از نقاط ضعفشه و مسلما قابل انتظار هست از سیروس مقدم کسی که بعد این همه سریال سازی  پایتخت 2 رو کارگردانی کرده!

همه ی اون چیزهایی که متن بهش اشاره کرده+ فیلمبرداری تحسین برانگیز کـــار !

اگه بخوام نمره ای بدم برای داستان فیلم به پایتخت1 -19- و به پ2 -18- میدم و اگه برای نکات مثبت اخلاقی و فرهنگی نمره ی مجزایی قائل باشیم به پایتخت1 -18- و به پایتخت2 -19- خواهم داد!

موید باشین

۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۰۰ شاهین(دانشجوی خسته)
احسنتم
خیلی زیبا بود
با اجازه برش میدارم برای وبلاگ خودم
علی
علی
فرمایشات کاملن متین...
ولی نمیشه ب اینها راضی بود...
مردم باید سطح توقعش بالاتر بره تا رسانمون پویاتر بشه...
ما خیلی تو زمینه ی تولید محتوا تویه رسانه خلا داریم...
ایشالله ک همه دست ب دست هم بدیم ورسانمون رو پربارترازقبل کنیم...ب امیدآن روزها....
موفق باشی...باشند....باشیم...
یاحق@
آخ آخ آااخ // راست میگی .. 
همین که پایتخت روی حریم سلطان رو کم کرده من خیلی خوشحالم ... 
دستشون و دستتون درد نکنه .. 
امیدوارم ادامه داشته باشه ...
بنظرم تو گفته هاتون و میون اسم اون همه فیلم و سریال جای خالی فیلم « حوض نقاشی » واقعا به چشم میخورد کاپیتان
بنظر من که چیزی از اونا کم نداره
کاش فیلم ساز ها و کارگردانا همیشه با سریالایی مثل پایتخت و فیلمایی مثل حوض نقاشی به عمق احساس مخاطباشون دست بکشن !
فیلمایی که دیدنشون فکر آدمو به حرکت در میاره چون در پس تک تک صحنه هاشون فکر وجود داره 
زحمت اندیشه ی عمیق و احساس وجود داره
( با عرض ارادت ) :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی